سوپریمم بی نهایت





?Engineer or Writer

سه شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۰۷ ب.ظ
مسئول سلف یقلبی پر رو هل میده جلو.
- بفرما خانوم مهندس!

خانوم مهندس..
چه لفظ دوری.

امتحان ریاضی خوب نبود. نه برای اینکه نتونستم. برا اینکه نخواستم. راستش..از اول ترم نخواستم..ریاضی رو دوست دارم..ولی هیچوقت باهاش رفیق نبودم. هیچوقت ترسمو کامل کنار نذاشتم..هیچوقت نتونستم باور کنم که میتونم.
مساله اینه که دو ساله داستان ننوشتم و ککم نمیگزه. این خوب نیست. اصلا خوب نیست. نه برای منی که رویام بود نویسندگی.
به صدایی هست که بهم میگه فراموشش کن..تو آدم ِ ریاضی نیستی.. کنکور بده..فیلمنامه نویسی..کارگردانی..
و باز چشمم میفته به فیزیک هالیدی وگوشم به صدای میومیوی حبه ست و یادآوری این نکته که الان وقت فک کردن به آینده نیست. امتحان دارم..
راستی! بالاخره کِی وقت ِ فک کردن به آینده ست؟

خانوم مهندس..
چه لفظ دوری.



پ.ن: خوب ِ خوب ِ خوبم. هیچی نمیتونه حالمو بگیره! :)

نظرات  (۲)

میدونی چیه!یه جورایی وبگردم و بیکار ! راستش یه مهندس بیکار!!!!!

خیلی خنده داره که الان به چهار سال پیش برگشتم، فقط خودم میدونم که مهندس نیستم و فقط اسمشو یدک می کشم، فکر کنم با این وضع پیش بری میشی خودم ، یه مهندسی که میخواسته کس دیگه ای باشه. احمقانه س. وبلاگ دوستت رو هم خوندم جالبه با هم همکلاسی هستین خیلی خوبه. منکه همه هم کلاسیامو فراموش کردم. حوصله شونو ندارم. تنهایی رو دوست دارم از همه بیزارم مخصوصا آدمای که فقط و فقط به فکر خودشونن و تو رو وسیله میکنن تا به خاطر خودشون پزت رو بدن مثل مامان بابام . خسته م خیلی زیاد. خوبه که میتونی بنویسی اصلا حس نوشتن و وبلاگ داشتن رو ندارم اما کلی وبلاگ میخونم و باهاشون ارتباط دارم .

پاسخ:
آی پی شما واس ِ رومانیه.
وی پی انه یا واقعا نیستی ایران؟
میدونی من از بیکاری نمی ترسیدم..من به نویسندگیم امیدوار بودم. گفتم میرم مهندسی. بعد لیسانس هیچی هم گیرم نیاد تو یکی دوتا روزنامه یه چیزی مینویسم بلاخره!
احمقانه نیست وضعیتت دوست ِ من. فک نمیکنم دیر شده باشه برات رسیدن به آرزوهات. همیشه یه راهی هست. گاهی میانبره. گاهی راه مستقیم. گاهی هم بیراهه میزنه ولی نهایتش میشه به مقصد رسید.
دوستم همکلاسی دبیرستانمه. جای دیگه ای دانشجوئه. مدتهاست ندیدمش :)
من حالتو درک میکنم.
نوشتن کمک میکنه مینا..شاید اونقدرا هم بد نباشه امتحان دوباره ش واست..کمکت میکنه..میگیره خستگیتو!.. به من که کمک کرده همیشه! :)

خوشحالم که خوبی رفیق شفیقم !!(خخخخخخخخخD: چی گفتم ـــآ )

منم ریاضی مو خیلی خراب کردم...اصن اعصابم خرده شدیدـــآ :/ الانم با این هالیدی ِ لعنتی درگیرم...

اتفاقا منم خیلی به فیلمنامه نویسی فک میکنم و آرزومه یه روزی به سینما راه پیدا کنم !

اما میدونم آرزوی خیلی بعیدیه....

ولی من،آرزومند آرزوهاتم عزیزدلم :* {همیشه هـــآ :) }

دوستت دارم....

««راستی از دوستت،مینا خانوم هم تشکر کن که وبم اومدن..»»

پاسخ:
اولا که آرزوی بعیدی نیست.
ثانیا که من حتی آرزوهای بعیدو دوست دارم. به آدم جهت میدن الهه! راه درستو نشون ِ آدم میدن..حداقل کمکت میکنن کمتر کم بیاری..منم یه آرزوی بعید دارم..که یکم دیر به فکرش افتادم!..اما خب..مطمئنم بعد از این بیشتر کمکم میکنه تو درس و کار و بار :)

منم دوستت دارما!
مینا خانوم تحویل بگیرین رفیق مارو :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی