سوپریمم بی نهایت





۸ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

متوجه نمیشم وقتی میگن "قدرشو بدون!" یعنی باید کجاشو بدونم دقیقا. طوری این حرفو میزنن انگار میتونم با قدر دونستن، شرایطی که توشم رو تا ابد نگه دارم. "قدرشو بدون!" فقط یه جمله ی حسرت آلود(!)ـه که کسی که یه مرحله رو گذرونده به یکی دیگه میگه که الان تو اون مرحله س و باور کنید گفتنش جز انرژی منفی هیچی نمیده. جز اینکه بهت میگه : "همه ی خوشی ها تو این مرحله س، بعدش عذابه!" هیچ حس دیگه ای ایجاد نمیکنه تو وجود آدم. یا حداقل تو وجود ِ من!

بزرگترین موردش سنه. یعنی در واقع اختلاف سنیه که اصن باعث این دیالوگ میشه معمولا. ولی من نمی فهمم چرا باید از افزایش سال های عمرت بترسی؟ این یه موهبته!! این که خدا بهت این فرصتو داده که از زندگیت بیشتر لذت ببری شکر گذاری می خواد! اینکه هر لحظه ش یه تجربه س. اینکه از خیلیا بیشتر بارته به خاطر سن و تجربه ت. اینکه خیلیا رو همین تجربه ت حساب می کنن! پیری وجود نداره. پیری معنی نداره تا وقتی تو حرفی برای گفتن و کاری برای انجام دادن داری.

با حسرت به اون بچه ی 7 ساله نگو قدر 7 سالگیشو بدونه! تو 7 ساله بودی، حالا فقط نوبت اونه که 7 ساله باشه! تو از نوبت ِ 20 سالگیت، از 40 سالگیت، از 70 سالگیت لذت ببر! به بالاتر از خودت نگاه کن، همیشه یکی هم هست که به تو بگه قدر زندگیتو بدونی!
قدر دونستن یه کار شاخ نیست که صرفا تو مراحل خاصی از زندگیت انجامش بدی..همین که گذشته رو بیخیال شی و بذاری آینده غافلگیرت کنی و حال رو دریابی! ..


یعنی تو قدر زندگیتو میدونی! :)




۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۱۴:۱۶
یک نخ

خواب آلود، چمدان بسته، راهی غربتم.
نا خودآگاه، لبخند میزنم..

وقتی به آخر هفته فک میکنم!



توضیح عکس:

آخر هفته، بازگشت شکوهمندانه ی دانشجویان خوابگاهی  به خوووووونه!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۲ ، ۰۴:۰۶
یک نخ



چه میکنه این هالیدی! :))

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۵:۳۹
یک نخ
مسئول سلف یقلبی پر رو هل میده جلو.
- بفرما خانوم مهندس!

خانوم مهندس..
چه لفظ دوری.

امتحان ریاضی خوب نبود. نه برای اینکه نتونستم. برا اینکه نخواستم. راستش..از اول ترم نخواستم..ریاضی رو دوست دارم..ولی هیچوقت باهاش رفیق نبودم. هیچوقت ترسمو کامل کنار نذاشتم..هیچوقت نتونستم باور کنم که میتونم.
مساله اینه که دو ساله داستان ننوشتم و ککم نمیگزه. این خوب نیست. اصلا خوب نیست. نه برای منی که رویام بود نویسندگی.
به صدایی هست که بهم میگه فراموشش کن..تو آدم ِ ریاضی نیستی.. کنکور بده..فیلمنامه نویسی..کارگردانی..
و باز چشمم میفته به فیزیک هالیدی وگوشم به صدای میومیوی حبه ست و یادآوری این نکته که الان وقت فک کردن به آینده نیست. امتحان دارم..
راستی! بالاخره کِی وقت ِ فک کردن به آینده ست؟

خانوم مهندس..
چه لفظ دوری.



پ.ن: خوب ِ خوب ِ خوبم. هیچی نمیتونه حالمو بگیره! :)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۲۰:۰۷
یک نخ
فاصله بین من و تو ،

یه قاره است و یه اقیانوس.
هفت جفت کفش آهنیه و هفت تا عصای آهنی.
10 ساعت پروازه و یک مشت قانون بی معنا در مورد مرز کشورها.
8 و نیم ساعت اختلاف زمانه.
5 سال و اندی.
62 و اندی ماه.

1862 روز.. فقط :)





و اینطوریه که روزهای من، از امروز به بعد بیشتر از همیشه معنی پیدا میکنن.
که میتونم باشم منتظر رفیقم.
که زندگی کنم.
تولدم بود امروز. بلاخره نفهمیدم 19 ساله ام یا 20!.. اونقدرا مهم نیست :)
که دوبار "ده سالگی" کردم..

پر از احساس ِ خوبم. هوای زندگیم تازه س. نفس دارم می کشم!!..تازه فانتزی هام جون گرفتن..تازه چشمام می خندن!..



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۶
یک نخ
- زندگی من یکنواخت است.من مرغ ها را شکار می کنم و آدم ها مرا شکار می کنند. همه ی مرغ ها شبیه هم اند و همه ی آدم ها شبیه هم اند. این زندگی کسلم می کند. ولی اگر تو مرا اهلی کنی، زندگی ام چنان روشن خواهد شد که انگار نور خورشید بر آن تابیده است. آن وقت من صدای پایی را که با صدای همه ی پاهای دیگر فرق دارد خواهم شناخت. صدای پاهای دیگر مرا به سوراخم در زیر زمین می راند. ولی صدای پای تو مثل نغمه ی موسیقی از لانه بیرونم می آورد..
{شازده کوچولو - آنتوان دوسنت اگزوپری}




برای دوست همیشگی ام..
    که نگذاشت آدم ها شکارم کنند!..

برای
سارا..



پ.ن: سراپاگوشم برای شنیدن صدای پایت.. متفاوت با صدای همه ی پاهای دیگر.. :) 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۱۵:۲۷
یک نخ
همه میدونیم برای داشتن چیزهای خوب، باید تلاش کرد.
احساس خوشبختی خوبه. اما از معدود خوب هایی که برای به دست آوردنش مجبور نیستی جون بکنی!
خوشبختی ریخته دور و ورت. کافیه خم شی و دونه دونه جمعشون کنی.
میتونه خلاصه شه تو یه مشت فیلم و کتاب نخونده و چندتا بیسکوییت و یه گربه.
میتونه خلاصه شه تو یه هوای خوب، یه فصل ِ معرکه!
میتونه خلاصه شه تو خندوندن دوستات.
خندوندن آدمایی که برات عزیزن. که با خندوندنشون زنده میشی. احساس پیروزی می کنی.

نه..برای احساس خوشبختی، مجبور نیستی جون بکنی!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۸:۳۹
یک نخ

بلاگفا، اولین انتخاب هر وبلاگ نویس تازه کاریه.
انصافا به خاطر سادگی و سبک بودنش میشه خیلی خوب باهاش راه اومد.

اما بعد از تقریبا 5 سال وبلاگنویسی با بلاگفا، تصمیم گرفتم محیط متفاوتی رو تجربه کنم و بلاخره بعد از چندهفته زیر و رو کردن اینترنت،Blog به دلم نشست.

فعلا راضی ام..امیدوارم راضی بمونم. 



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۲ ، ۱۱:۵۶
یک نخ