سوپریمم بی نهایت





۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

- نسکافه میخوری؟ کمکمون میکنه بیدار بمونیم.
+ آره، با شیر و شکر لطفا.

بسته ی کوچیک نسکافه رو خالی میکنم تو لیوان.
صداش میاد:
- اینی که خورد زمین چقد شبیه تیری هانری بود.

از پشت یخچال سرک میکشم توی اتاق نشیمن تاریک. مطمئن نیستم کجای تاریکی نشسته.  با وسواس فوتبال انگلیس و اروگوئه رو دنبال میکنه. نیمه شبه. خوابن همه. فقط ما دوتاییم. برمیگردم توو یخچال: "شرمنده، حواسم نیست. دنبال شیر میگردم."

"هوووفـ.." ـی میگه که نشون دهنده ی اینه که انگلیس بازم یه موقعیت اساسی گل رو از دست داده، بدون اینکه چشم برداره از تلویزیون، بریده بریده میگه: "پیدا نکردی فدا سرت"
پاکت شیر کم چربو از پشت آب انار طبیعی میکشم بیرون: "نه، ایناها!"
شیر و شکر رو اضافه میکنم. برمیگردم تو نشیمن، با اخم خیره شده به مستطیل سبز. اعتراض میکنه: "داور عمه داره!؟"
نسکافه ی لیوانی رو میدم دستش. بهش میگم: "این حالتو بهتر میکنه."
چشماش برق میزنه.
کنارش روی کاناپه ولو میشم.
تازه لیوانو به لب هاش نزدیک کرده که رونی میپره و یه موقعیت مسلم گل رو هد میزنه تو تیرک!
به سرفه میفته. میزنم پشت شونه ش. بهش میگم:"منو یاد بازی دیشب اسپانیا انداخت. برگردونی که میتونست گل شه!"
حسرت میخوره:"آخ آره..عجب گلی نشد اون!"

میخندیم. اخم میکنیم. با گل انگلیس، بدون اینکه نگران بیدار کردن کسی باشیم، جیغ میزنیم و با حذفش..غمگین میشیم.
بغلش میکنم. "فدا سرت آبجی!"

خستگی کار و کلاس تو تنشه.
خستگی ماشین و جاده تو تنمه.

چرت لازمیم!..قول میگیرم ازش که بیدارم کنه وقتی بیدار شد.

یه "تا بعد" و بعد.. 
نور وایبر خاموش میشه و اتاق، دوباره تاریکه..

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۴۳
یک نخ
ما که قهریم با هم.

هر چند که نه من به روی خودم میارم، نه تو.
هر چند که هنوز، هر کی هر چی میگه من ازت دفاع میکنم که "حکمتی داشته حتما".. که "توکل به خودش"..هر چند که هنوز، تا یه جایی گند میزنم..کوچیک یا بزرگ، شوخی یا جدی، یهو پیدات میشه..ستار العیوب بازی! درمیاری و یه جوری ماسمالیش میکنی که خودمم باورم میشه همه چی روبراهه..هر چند که 9 ماهیه برام ساختی. همه جوره برام ساختی. معجزه هاتو ردیف کردی پیش چشمام..من ولی میدونم که ما با هم قهریم..
ببین..نگام کن..تو میتونستی همه چیزو ساده تر کنی..وقتی هنوز غرق فانتزی بودم، وقتی آدرسا رو بلد نبودم، وقتی چشام دورتر از دیوار خونه رو نمی دید..سر و کله ی بلوغ، پیداش شد..بلوغ، این شکنجه گر سرکش.. این کفر مسلم .. این "دارم بهت میگم نماز خوندم!" ِ بغضی، در جواب برادری که تمام روز کنارم بود و به چشم دید که دارم دروغ میگم!..یادته؟..حتما یادته..مگه میشه یادت بره؟..تو ساختیش!..مگه میشه یادت بره؟..مگه میشه فراموش کنی وقتی جواب سوالمو از یکی هم سن و سال خودم گرفتم چه حالی شدم؟..گریه هام یادته؟.."ازشون متنفرم!" هام؟.. تو میتونستی ساده ترش کنی.. حالا من اینجام..19 سالمه..خیلی چیزا رو میدونم..سرتو بگیر بالا!..خودتو نزن به اون راه! نگاهتو نگیر ازم!..من خیلی چیزا رو میدونم!..میدونم چی هستم. میدونم چی هستیم..میدونم چه خوابی برام دیدی.. میدونم و این دونستن ها، داره پدرمو درمیاره!..
دیگه چی تو چنته داری؟..دیگه قراره چقدر گم شم تو دنیای آدم بزرگا؟..چی تو سرته؟.. نگام کن!..من شبیه آدمایی ام که میخواستن بزرگ شن؟
مگه من ازت خواستم خلقم کنی؟ مگه ازم پرسیدی دوس دارم دختر شم یا نه؟..مگه برات مهم بود که میخوام ایرانی باشم یا نه؟..یه درصد احتمال دادی که شاید من نخوام مسلمون...

سکوت.

آره.. به اینجا که میرسم، همیشه یه نفر، از توو، میزنه تو دهنم!.. هرگز به زبون نیاوردمش..هرگز به ذهنمم اجازه ندادم تو مخیله ش منعقد کنه فعلش رو.. ولی نگام کن.. راست و حسینی جوابمو بده!..
تو بهشتتم موسیقی مطربیه؟.. تو بهشتتم مهمونی رفتن حرامه؟.. تو بهشتتم آدما تو جمع های خونوادگی، مردونه و زنونه میشینن و از هم رو میگیرن و با هم آواز نمی خونن؟..نمی خندن؟.. تو بهشتتم ورق بازی گناهه؟...
اگه بهشتت اینه..اگه آدماش اینن.. من یکی عمریه بهشتی ام!..

یه جهنم بهم بدهکاری!..
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۵۱
یک نخ