Leaving
پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۴۴ ب.ظ
امروز دیر اومدم بیرون از تخت. خیلی دیر. 1 ظهر بود.
اما بیدار بودم. بیدار ِ بیدار. از 9 صبح بیدار بودم. شاید فک میکردم بلند نشدن از روی تخت میتونه عقب بندازه همه چیزو.
طبیعتا تو این 13 سال، هیچوقت غروب روز آخر تعطیلات سال نو، به اندازه ی امسال برام دلگیر نبوده.
ولی خب همینه دیگه. انتخاب خودم بود.
میرم چمدونمو جمع کنم. :)
اما بیدار بودم. بیدار ِ بیدار. از 9 صبح بیدار بودم. شاید فک میکردم بلند نشدن از روی تخت میتونه عقب بندازه همه چیزو.
طبیعتا تو این 13 سال، هیچوقت غروب روز آخر تعطیلات سال نو، به اندازه ی امسال برام دلگیر نبوده.
ولی خب همینه دیگه. انتخاب خودم بود.
میرم چمدونمو جمع کنم. :)